|
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : n.darvishi
هوای خونه چه دلگیر میشود گاهی*از این زمانه دلم سیر میشود گاهی ![]()
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 13:53 :: نويسنده : n.darvishi
نــه نمـی دانــی...! ![]()
چهار شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 14:42 :: نويسنده : n.darvishi
من را زیر خاکستر جا گـــــذاشتـــــــی !!! آهـــــــایـــــــــــــ .. .
.
. ![]()
چهار شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 13:22 :: نويسنده : n.darvishi
پُل، یک دستگاه اتومبیل سواری بهعنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. ![]()
چهار شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 11:39 :: نويسنده : n.darvishi
برای تو نامه ای می نویسم… ![]()
چهار شنبه 14 مهر 1391برچسب:, :: 14:33 :: نويسنده : n.darvishi
كفشهایم كو؟
![]()
چهار شنبه 14 مهر 1391برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : n.darvishi
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… ![]()
چهار شنبه 13 مهر 1391برچسب:, :: 14:25 :: نويسنده : n.darvishi
من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام فقط کمی تو را کم اورده ام
یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟ حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند با این همه واژه چه کنم؟ تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟ باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم باید خوب باشم من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام فقط کمی بی حوصله ام آسمان روی سرم سنگینی میکند روزهایم کش امده هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند چون من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد اما شبها.. وای از شبها هوای آغوشت دیوانه ام میکند موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند اصلا چطور است کوتاهشان کنم هان؟ کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم لالایی ها پیشکش من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم آه و آه و بازم آه خسته شدم از این همه آه شبها تمام آه ها در سینه منند اینقدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم اما حیف که قول داده ام من خوبم ….من آرامم…… فقط کمی دلواپسم کاش قول گرفته بودم از تو برای کسی از ته دل نخندی می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود حال و روزش شود این… تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید آرام باشد …..خوب باشد….. قول داده باشد بیچاره.. ![]()
چهار شنبه 13 مهر 1391برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : n.darvishi
من زنم، آزادم هنوز نفس میکشم، غریبه نیستم، نفسهایم را خفه نکنید، بر سرم حجاب مالکیت …نکشید، عروسک نیستم… طاقچهای هم نیست که بر سر آن بنشینم که نگاهم کنید… بازیهای بی محتوای زن و مرد تمام شد… اگر پا به پا نمیایی… دست به دستم نکن… دوستم داشته باش برای آنچه که هستم، نه آنچه که تو می خواهی….. ![]()
چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 18:52 :: نويسنده : milad.s
دیگر به خلوت های من یک نم نمی باری در دفتر دلتنگی ام شعری نمی کاری ... لحن سکوتت در دلم هر روز یک جور است قهری؟...نه؟...دلگیری؟...نه؟...آقا! دوستم داری؟ من – بی تعارف- هستی ام را از شما دارم آقا خلاصه مطلبی ؛ فرمایشی ؛ کاری... من خوانده ام دربارتان یک خیمه ی سادَه ست جایی در آن دارند شاعرهای درباری؟ ... اما من و این رتبه و این منزلت ... هرگز اما تو و این بخشش و این مرحمت... آری توفیق دادی یک غزل هم صحبتت باشم از بس که گل هستی و رو دادی به هر خاری ![]() ![]() |