|
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 23:28 :: نويسنده : milad.s
![]()
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 23:10 :: نويسنده : milad.s
عشق یعنی راه رفتن زیر باران عشق یعنی من می روم تو بمان عشق یعنی آن روز وصال عشق یعنی بوسه ها در طوله سال عشق یعنی پای معشوق سوختن عشق یعنی چشم را به در دوختن عشق یعنی جان می دهم در راه تو عشق یعنی دستانه من دستانه تو عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو عشق یعنی می برم تا اوج تورو عشق یعنی حرف من در نیمه شب عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب عشق یعنی انقباظو انبصاط عشق یعنی درده من درده کتاب عشق یعنی زندگیم وصله به توست عشق یعنی قلب من در دست توست عشق یعنی عشقه من زیبای من عشق یعنی عزیزم دوستت دارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
![]()
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 13:56 :: نويسنده : n.darvishi
یادمه بچه بودیم، تو گذشته های دور ![]()
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 13:51 :: نويسنده : n.darvishi
زندگی گفت اخر چه بدی حاصل من؟ ![]()
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 13:50 :: نويسنده : n.darvishi
در گریز از خلوت شبهای بی پایان خود
![]()
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 13:48 :: نويسنده : n.darvishi
شاید تنهایی من در ظلمت شب بود که این کلمه بی جان پر از روح را ساخت ![]()
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 13:46 :: نويسنده : n.darvishi
میخواستمت اما رفته بودی ، آمدم ببینمت اما دیگر نبودی . . . نه میتوانم دل ببندم با دلی شکسته ، نه میتوانم بروم با این پاهای خسته . . .
چشمانم پر از نیاز ، قلبی پر از دلتنگی ، زندگی مانده و یک عالمه خاطره خاطره هایی که کاش همچو عشقمان میسوخت ، اگر نیستی ، اگر مرا تنها گذاشته ای و رفتی دیگر چه سود دارد خاطره هایی که از تو در دلم جا مانده ؟ عذابم میدهد ، دلتنگم میکند ، حالا که نیستی دیگر دلم لحظه شماری نمیکند میخواستمت اما رفته بودی . . . این هوایی که در آنم هوای مسمومیست ، مرا از پای در می آورد . . . یک هوای پر از دلتنگی ، نیست در آن کسی که آرامم کند، نیست کسی که مرا درک کند! یخ زده آتش عشقمان ، کجاست آن قول و قرار های دیروزمان ، کجاست آنهمه مهر و وفا ، چه صبری داده ای به من ای خدا ! به بیراهه میروم ، به دنبال سایه ی خودم میروم ، هر چه میروم به او نمیرسم! سرگردان و بی قرارم ، نمیخواهم از یک عشق پوچ بمیرم! وقتی شکسته ای بال مرا برای پرواز ، وقتی دادی یک عالمه غم به این دل پر از نیاز وقتی مرا در حسرت گذاشتی ،مرا در این طوفان پر از درد تنها گذاشتی ، چرا باید هنوز هم به تو فکر کنم ؟ تویی که گذشتی از من و احساسم ، دیگر نمیروم تا به تو برسم ! همینجا میمانم ، خاطره هایت را همینجا که مانده ام خاک میکنم ، برای همیشه فراموشت میکنم ، تو هم مثل همه ، همه آمدند ، شکستند ، رفتند ! مثل همه بیماری ، هیچ درکی از احساس نداری ، قدر دل بی وفای خودت را هم نمیدانی ! همان بهتر که رفتی ....
![]()
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 13:45 :: نويسنده : n.darvishi
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم ![]()
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 23:37 :: نويسنده : milad.s
دلم برای تو که نه! ولی برای روزهای با هم بودنمان تنگ شده برای تو که نه! ولی برای “مواظب خودت باش” شنیدن تنگ شده برای تو که نه! ولی برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده راستش! برای اینها که نه برای خودت دلم خیلی تنگ شده. ![]()
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : milad.s
توی یک نامه نوشتم : همه زندگیم شدی تو من نوشتم که : یه روزی دل را باختم توی چشمات
تو به من می گی که : اون روز هوسی بوده تو چشمات ادامه مطلب ... ![]()
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : milad.s
باقلبی از باخطی ازحریرمحبت برروی یک برگه کهنه ی یـــــــــاس،مینویسم:دوستت دارم ![]()
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : milad.s
نیمه شب بود و غمی تــازه نفس ره خوابــم زد و مانــدم بیــــدار ریخت از پرتو لرزنده ی شمـــع سایه ی دسته گلی بر دیــوار همه گل بود ولی روح نداشــت
ادامه مطلب ... ![]()
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 16:8 :: نويسنده : milad.s
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ ![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 22:51 :: نويسنده : milad.s
نگران فردایت نباش ، فردایت قشنگ نازنین ... ![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 22:49 :: نويسنده : milad.s
اولین باری که عاشقت شدم یادته ؟ من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم . من به تو قول دادم دیگه هیچوقت سیب نخورم و تو هم قول دادی دور خودت پیله نزنی . ولی نمی دونم چی شد که من طاقت نیاوردم و فقط یه خورده سیب خوردم . تو هم از غصه دور خودت پیله بستی ... حالا دومین باره که عاشقت شدم ، ولی حالا من هنوز یه کرم سیبم و تو یه پروانه خوشگل ، تو پر زدی و رفتی و من موندم و سیبایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده . از هر چی سیبه منتنفرم ![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده : milad.s
چگونه باور کنم .... محبت را ، عشق را ، دوست داشتن را ... که درست در همان لحظه ای که حس میکردم او را پیدا کرده ام ....تنهاترین بودم او چگونه توانست احساس ذوق مرا بدون اینکه بخواهم به زیباترین شکل به تصویر بکشد !!!! ![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : milad.s
تو باختی؛ چون کسی را از دست دادی که دوستت داشت؛ من بردم؛ چون کسی را از دست دادم که دوستم نداشت ... ![]()
زمانی به زبان گل ها سخن می گفتم زمانی هر کلمه ای را که کرم ابریشم می گفت می فهمیدم زمانی در خفا به وراجی سارها می خندیدم و در تختخوابم با مگسی گپ می زدم زمانی به تمام سوال های جیرجیرک ها گوش می دادم و به تمام آنها جواب میدادم و با گریه هر دانه برف در حال مرگ که فرو می افتاد همدردی می کردم زمانی به زبان گل ها سخن می گفتم چه شد که این ها همه از یادم رفت! چه شد که این ها همه از یادم رفت
![]()
زندگی بافتن یک قالی ست نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی. نقشه از قبل مشخص شده است. تو در این بین فقط می بافی! نقشه را خوب ببین ! نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند؟!
![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:40 :: نويسنده : n.darvishi
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم برای خاطر برفی که آب میشود، برای خاطر نخستین گل برای خاطر جانوران پاکی که آدمینمیرماندشان تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم دوست میدارم. .
جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک میبینم. بی تو جز گستره بی کرانه نمیبینم میان گذشته و امروز. از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش میبرند. . تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست تو را برای خاطر سلامت به رغم همه آن چیزها که به جز وهمینیست دوست میدارم برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم تو میپنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی نیستی تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا میرود بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:37 :: نويسنده : n.darvishi
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید سرمای برفهای کف پیادهرو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد. در نگاهش چیزی موج میزد، انگاری که با نگاهش ، نداشتههاش رو از خدا طلب میکرد، انگاری با چشمهاش آرزو میکرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.. - آهای، آقا پسر! پسرک برگشت و به سمت خانم رفت... چشمانش برق میزد وقتی آن خانم، کفشها را به او داد.پسرک با چشمهای خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: - شما خدا هستید؟ - نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم! - آها، میدانستم که با خدا نسبتی دارید ![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:34 :: نويسنده : n.darvishi
تنهایی تلفنیست که زنگ میزند مُدام صدای غریبهایست که سراغِ دیگری را میگیرد از من
یکشنبهی سوتوکوریست که آسمانِ ابریاش ذرّهای آفتاب ندارد
حرفهای بیربطیست که سر میبَرَد حوصلهام را
تنهایی زلزدن از پشتِ شیشهایست که به شب میرسد
فکرکردن به خیابانیست که آدمهایش قدمزدن را دوست میدارند
آدمهایی که به خانه میروند و روی تخت میخوابند و چشمهایشان را میبندند امّا خواب نمیبینند
آدمهایی که گرمای اتاق را تاب نمیآورند و نیمهشب از خانه بیرون میزنند
تنهایی دلسپردن به کسیست که دوستت نمیدارد
کسی که برای تو گُل نمیخَرَد هیچوقت
کسی که برایش مهم نیست روز را از پشتِ شیشههای اتاقت میبینی هر روز
تنهایی اضافهبودن است در خانهای که تلفن هیچوقت با تو کار ندارد
خانهای که تو را نمیشناسد انگار
خانهای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است
تنهایی خاطرهایست که عذابت میدهد هر روز
خاطرهای که هجوم میآوَرَد وقتی چشمها را میبندی
تنهایی عقربههای ساعتیست که تکان نخوردهاند وقتی چشم باز میکنی
تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی
وقتی تو رفتهای از این خانه
وقتی تلفن زنگ میزند امّا غریبهای سراغِ دیگری را میگیرد
وقتی در این شیشهای که به شب میرسد خودت را میبینی هر شب
![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:33 :: نويسنده : n.darvishi
خدا ما رو برای هم نمیخواست .. فقط میخواست همو فهمیده باشیم ![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:31 :: نويسنده : n.darvishi
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… ![]()
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:23 :: نويسنده : n.darvishi
![]() سکوت کوچههای تارِ جانم، گریه میخواهد تمام بندبندِ استخوانم، گریه میخواهد ببار ای ابر بارانزا! میان شعرهای من که بغض آشنای آسمانم، گریه میخواهد بهاری کن مرا جانا! که من پابند پاییزم و آهنگ غزلهای جوانم، گریه میخواهد نمیخواهم دگر آیینه را؛ چشمان من مُردند که در متنش نگاه ناتوانم، گریه میخواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتّی گریههای بیامانم، گریه میخواهد ![]()
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : n.darvishi
این روزها آمار طلاق از همیشه بالاتر رفته است و شاید یكی از علتهای اصلی این آمار بالا بهدست نیاوردن شناخت كافی در دوران آشنایی است. دختر و پسرهای زیادی هستند كه گمان میكنند تنها وجود عشق و علاقه برای ازدواج كافی است ولی گاهی همین عشق مانع شناخت درست میشود و چشمان 2 طرف را كور میكند. اما اگر خود شما یا یکی از نزدیکانتان تا به حال عاشق شده باشید اذعان میکنید که آدم عاشق خیلی عقلانی تصمیم نمیگیرد و خیلی سخت میتواند منطقی باشد ، در اینجا قصد داریم به شما کمک کنیم حتی اگر عاشق هم هستید چشمانتان را باز کنید و ما شما را از تمام اشتباهات پیش از ازدواج آگاه کنیم...قرار نیست فردا عوض شود : انتخاب شما اشتباه است زیرا امید دارید او بعد از ازدواج تغییر كند .ادامه مطلب ... ![]()
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : n.darvishi
ابتدا یك ماشین حساب آماده كنید تا با هم پیش رویم.ماشین حساب موبایل هم می شود. .عدد ۲۵۰ را از حاصل به دست آمده كم كنید. ![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 15:7 :: نويسنده : n.darvishi
![]() چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی ، حس کنی هنوزم دوسش داری چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده …. چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی…. چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری ……. چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی : گل من باغچه نو مبارک ![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 15:4 :: نويسنده : n.darvishi
چقد برات سخته که بری زیر بارون با یکی دیگه جز عشقت ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : n.darvishi
![]() خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟ بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری خدا جون میگن تو خوبی مثل مادرا می مونی اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟ خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟ من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟ خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره اون می خواد که من نباشم باشه اشکالی نداره ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : n.darvishi
بهت گفتم عاشق نشم بهتره
![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : n.darvishi
![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : n.darvishi
امروز تو شهرمون يه نفر خودكشي كرد ![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : n.darvishi
تا حالا شده عاشق بشين؟؟ ميدونين عشق چه رنگيه؟؟ ميدونين عشق چه مزه اي داره؟؟ ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 14:44 :: نويسنده : n.darvishi
ليندا در بيست و هشت سالگي مبتلا به سردردهاي شديدي شد که پزشکان وجود يک تومور بزرگ را در مغز او تشخيص دادند.
ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 14:37 :: نويسنده : n.darvishi
میزان عشق متولدین ماه های سال...ميخواهيد با روحيات عاطفي متولدين هر ماه آشنا شويد ؟ متولدين فروردين ماه : به سوي من بيا تا تو را حس کنم و دنيا خواهد ديد داستان عشقي سوزان را که شعله اش در قلب من خواهى بود به هنگام عاشقي گويي در دنياي شواليه ها و پرنسس ها سر مي کند. قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست. ♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤ متولدين ارديبهشت ماه : عشق را در چشمان من بنگر چهره ي بر افروخته ام را ببين و عشق را حس کن به صداي نفس هاي من گوش کن و بشنو ترانه ي عشق را عاشقي بي قرار است و کمرو ولي پر شهامت. موسيقي بر او تاثير فراوان دارد. ♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤ متولدين خرداد ماه : با من به رويا بيا به روياي عشق بيا تا بر فراز بلندترين کوه گام نهيم بيا تا در ژرف ترين اقيانوس شنا کنيم بيا تا به دورترين ستاره ها پر کشيم بر عشق ما هيچ چيز ناممکن نيست بهترين عاشق دنياست و گفتارها و دل او پر ز روياهاي عاشقانه است. ♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤ ادامه مطلب ... ![]()
پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 9:55 :: نويسنده : n.darvishi
بـیـخـیـال خـیـالـت مـیـشـوم . . .
مچاله کن. . . بشکن. . . خط بزن. . . خلاصه راحت باش. . . ![]()
پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 9:50 :: نويسنده : n.darvishi
اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدارو شکر نمی کنی ، حق نداری بعد از هر اشکی اونو سرزنش کنی
خدایا به داده هایت شکر به نداده هایت شکر به گرفته هایت شکر چون داده هایت نعمت نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است
خدایا عاشقتم... به تو از هر چیزی و از هر کسی بیشتر اعتقاد دارم نذار ازت دور شم عشقم تو همه چیز منی ادامه مطلب ... ![]()
چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 15:51 :: نويسنده : n.darvishi
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت. فرشتهای ظاهر شد و گفت: “چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟” ادامه مطلب ... ![]()
![]() |